به گزارش خبرگزاری «حوزه»، حمايت نكردن علماي وهابي از دموكراسي و حتي فتوا به مخالفت آن با اسلام و كفر و شرك دانستن آن، امري كاملا طبيعي مي باشد. در اين نوشتار برآنيم كه نظر علماي وهابي پيرامون كفر و شرك دانستن دموكراسي و مخالفت آن با اسلام را با استناد به فتاوايشان بيان كنيم.
در عصر غيبت امام معصوم عليه السلام، برای مدیریت کم خطا بر مردم حق مدار، الگويي كه ارائه مي شود، روش حكومتي دموكراسي مي باشد. قوام اين نوع حكومت بر اصل تبعيت اقليت از اكثريت و به رسميت شناختن آزادي و حقوق مساوي شهروندان استوار است. يكي از اهداف مهم دموکراسی، قانون گذاری دقیق برای جلوگیری از تقسیم نامتعادل قدرت سیاسی است؛ اگر در حكومتي چنين مساله اي رخ ندهد، نظام حاکم قدرت و امکانات زیادی را در اختیار خواهد گرفت، و حقوق آحاد جامعه مورد سوء استفاده قرار مي گیرد و در واقع دیکتاتوری بر آن حكومت سايه مي افكند. كاوش در تاريخ سياسي عربستان ما را به قراردادي مي رساند كه بين محمد بن عبد الوهاب و محمد بن سعود رخ داده است و مبتني بر حمايت طرفين از يكديگر مي باشد بر اساس اين قرار داد، حكومت بر عربستان در انحصار سعودي ها و رهبري فرقه وهابي به خاندان محمد بن عبدالوهاب واگذار مي شود. به تصريح برخي از شخصيت هاي وهابي، اين قرار داد تا به امروز نيز ادامه دارد.
محمد خليل هراس ﴿متوفای1394هـ﴾، از علماي سرشناس وهابي در اين باره چنين مي نويسد:
تعاهد الشيخ و الأمير علي أن يبقي الشيخ في مقر الأسرة السعودية، و في مقابل ذلك يناصر الأمير دعوة الشيخ بقوة السلطان. و ظل الأمر علي ذلك إلي أن توفي الشيخ رحمه الله في سنة 1792م. وبعد وفاة الشيخ والأمير تعاهد أبناء الأسرتين بالاستمرار في تنفيذ اتفاق والديهما، و لم يزل الوضع في صلة الدعوة الوهابية بالحكومة السعودية علي ما كان عليه حتي الوقت الحاضر.(1)
شيخ محمد بن عبدالوهاب با امير محمد بن سعود قرار داد بستند كه شيخ در مقر خاندان سعودي بماند و در مقابل امير با قدرت حكومتي خود، دعوت وهابيت را ياري كند. تا زمان فوت شيخ محمد بن عبدالوهاب يعني سال 1792 ميلادي امر بر همين منوال پيش رفت. بعد از درگذشت شيخ [محمد بن عبدالوهاب] و امير [محمد بن سعود] فرزندان دو خانواده پيمان بستند حكمي را كه پدرانشان بر آن اتفاق كرده بودند، همان گونه ادامه دهند. اين پيمان در ارتباط با دعوت وهابيت با حكومت سعودي بر اساس آنچه كه بود تا زمان حاضر نيز برقرار است و ادامه دارد.
با اين اوصاف حمايت نكردن علماي وهابي از دموكراسي و حتي فتوا به مخالفت آن با اسلام و كفر و شرك دانستن آن، امري كاملا طبيعي مي باشد.
علماي وهابي و كفر و شرك دانستن دموكراسي
عبد العزيز بن عبد الله آل الشيخ مفتي عربستان در خطبه روز عرفه سال﴿۱۴۳۳هـ﴾ دموكراسي را مخالف با اسلام معرفي مي كند.
«أمه الإسلام ، إن هناک شعار في هذا الزمن بين المسلمين يدعوا إلي دوله مدنيه ديمقراطيه غير مرطبه بالشريعيه الاسلاميه وتقر کثيرا من المنکرات وهذا بلا شک بدعوه الحريه الشخصيه ، وهذا بلا شک ينافي تعاليم الاسلام يخالف الکتاب والسنه واصول الشريعه».(2)
اي مسلمانان ، شعار جديدي در اين زمان بين مسلمان ها است که آن ها را به دولت مدني و دموکراسي ، [حکومت مردم بر مردم] ، دعوت مي کند. حکومت دموکراسي ربطي به شريعت اسلامي ندارد و اين باعث مي شود که منکرات و آزادي هاي شخصي زياد شود و بدون شک ،دموکراسي با تعاليم اسلام سازگاري ندارد و مخالف با کتاب خدا و سنت پيامبر او و اصول دين است .
همان طور كه ملاحظه شد وی در اين سخنراني، دموكراسي را در تقابل با اسلام و تعاليم ديني مي داند. وهابيان به اين مقدار بسنده نكرده بلكه برخي ازآنان، دموكراسي را شرك مي دانند.
دكتر مانع بن حماد الجهني: دموكراسي شرك است
عده اي از وهابیون عربستان سعودي تحت اشراف دكتر مانع بن حماد الجهني كه از اساتيد دانشگاه عربستان، نه تنها دموكراسي را مخالف اسلام مي دانند بلكه آن را شرك مي دانند.
«ولا شك في أن النظم الديمقراطية أحد صور الشرك الحديثة ، في الطاعة ، والانقياد ، أو في التشريع ، حيث تُلغى سيادة الخالق سبحانه وتعالى ، وحقه في التشريع المطلق ، وتجعلها من حقوق المخلوقين ، والله تعالى يقول : ( مَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآَبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ ) (يوسف/ 40) ، ويقول تعالى : ( إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ )». (الأنعام/ 57).(3)
شكي نيست كه نظام دموكراسي يكي از صورت هاي شرك جديد است كه شرك در اطاعت و يا قانون گذاري و تشريع محسوب مي شود به گونه اي كه اين نوع حكومت سيادت و سروري خداوند و حق مطلق او را در قانون گذاري ملغي مي كند و اين حق را براي بندگان خدا قرار مي دهد؛ اين در حالي است كه خداوند فرمود: «اين معبودهايى كه غير از خدا مىپرستيد، چيزى جز اسمهايى (بىمسمّا) كه شما و پدرانتان آنها را خدا ناميدهايد، نيست خداوند هيچ دليلى بر آن نازل نكرده حكم تنها از آن خداست فرمان داده كه غير از او را نپرستيد! اين است آيين پابرجا ولى بيشتر مردم نمىدانند!» و در آيه ي ديگري فرمود: «حكم و فرمان، تنها از آنِ خداست».
همان طور كه ملاحظه نموديد اين افراد دموكراسي را شرك و در تقابل با قدرت خداوند قلمداد نمودند. برخي ديگر پذيرفتن دموكراسي را موجب ارتداد و خروج از اسلام مي دانند.
محمد صالح المنجد: اقرار به دموكراسي موجب ارتداد است
وي يكي علماي عربستان و شاگردان بن باز و الباني مي باشد. «المنجد» در سايت خود در پاسخ به سؤالي، پذيرفتن دموكراسي را موجب خروج از اسلام مي داند.
ما حكم الديمقراطية ، وشغل منصب بارز في البرلمان ، أو شغل منزلة أخرى في حكومة ديمقراطية ؟ وما حكم الاقتراع وانتخاب شخص بطريقة ديمقراطية ؟
أولاً:
الديمقراطية نظام أرضي ، يعني حكم الشعب للشعب ، وهو بذلك مخالف للإسلام ، فالحكم لله العلي الكبير ، ولا يجوز أن يُعطى حق التشريع لأحدٍ من البشر كائناً من كان…
ثانياً:
من علم حال النظام الديمقراطي وحكمه ثم رشح نفسه أو رشح غيره مقرّاً لهذا النظام ، عاملاً به ، فهو على خطر عظيم ، إذ النظام الديمقراطي منافٍ للإسلام ، وإقراره والعمل به من موجبات الردة والخروج عن الإسلام.(4)
سؤال:
حكم دموكراسي و نماينده شدن در مجلس قانون گذاري و يا پذيرفتن شغلي در حكومت دموكراسي چيست؟ و حكم انتخاب افراد از طريق دموكراسي چيست؟
پاسخ:
اولا: دموكراسي نظامي زميني است يعني حكم راندن مردم براي مردم است، و چنين شيوه حكومتي مخالف اسلام است زيرا حكم نمودن تنها از آنِ خداست و جايز نيست حق قانون گذاري به هيچ يك از انسانها واگذار شود، هر كسي كه مي خواهد باشد.
ثانيا: كسي كه حال نظام دموكراسي و نحوه حكم نمودن آن را بداند سپس در حالي كه اقرار به درستي چنين نظامي داشته باشد و به آن عمل كند، خودش را نامزد انتخابات نمايد و يا غير خودش را به اين كار تشويق نمايد، در خطر بزرگي قرار گرفته است زيرا نظام بر پايه ي دموكراسي با اسلام منافات دارد و اعتقاد به دموكراسي و عمل به آن، موجب ارتداد و خروج از اسلام است.
چنانچه گذشت، «المنجد» اعقتاد به دموكراسي را موجب ارتداد دانست؛ اما جالب اينجاست كه اين اعتقاد اختصاص به وهابيان سعودي ندارد بلكه وهابيان ديگري كه در اين كشور تحصيل كرده اند از چنين تفكري برخوردارند كه در ادامه به ذكر يك نمونه بسنده مي كنيم.
مقبل بن هادي الوادعي «از وهابيان يمن»
وي يكي از وهابيان يمني است كه در عربستان تحصيل كرده و مدتهاي زيادي در اين كشور به تدريس مشغول بوده است و در حال حاضر قبر او در مكه مي باشد. وي بسيار مورد تائيد علماي وهابي مي باشد. در اين قسمت قبل از بيان نظر وي پيرامون دموكراسي، ابتدا به بيان شرح حال ايشان از ديدگاه علماي مطرح عربستان مي پردازيم.
«الوادعي» از ديدگاه صالح بن فوزان
وي معتقد است شيخ مقبل بن هادي الوادعي نظر بسيار مثبتي نسبت به عربستان داشت و در مقدمه اي كه بر رساله «رضوان الشهابي» دارد چنين مي نويسد:
الحمد لله وبعد : فقد اطلعت على محاضرة ألقاها فضيلة الشيخ : مقبل بن هادي الوادعي ، ألقاها في آخر حياته رحمه الله فيها بيان الــحق ورد الباطل و اعتراف بالجميل للدولة السعودية فيما تقوم به من خــدمة الإسلام والمسلمين و هي شهادة حق من عالم جليل.(5)
بعد از سپاس خداوند، اطلاع يافتم كه شيخ مقبل بن هادي الوادعي در آخر عمرش سخنراني ايراد كرده است كه در آن حق را بيان كرده و باطل را رد نموده است و اعتراف به سياستهاي نيكوي دولت سعودي در خدمت به اسلام و مسلمانان نموده است؛ و اين شهادتي حق از عالمي جليل است.
«الوادعي» از ديدگاه محمد بن صالح العثيمين
سليم بن عبدالله خوخي به نقل از شيخ عبد الله بن عثمان ذماري مي نويسد:
نقل عنه الشيخ عبد الله بن عثمان الذماري أنه قال: إن الشيخ مقبلًا إمام إمام إمام.(6)
محمد بن صالح العثيمين گفت: شيخ مقبل [بن هادي الوادعي] امام است امام است امام است.
«الوادعي» از ديدگاه بن باز
سليم بن عبدالله خوخي چنين مي نويسد:
سأله سائل من أهل اليمن: أين يذهب ليطلب العلم فقال : اذهب إلى الشيخ مقبل.(7)
يكي از اهل يمن از شيخ بن باز براي طلب علم كجا برود، بن باز به او گفت نزد شيخ مقبل [بن هادي الوادعي] برو.
همان طور كه ملاحظه نموديد، «الوادعي» از كساني بود كه سياست دولت سعودي را بسيار نيكو مي دانست و از نظر علماي وهابي بسيار مورد اعتماد بود. حال در اين مجال در نظر وي را در مورد دموكراسي ذكر مي كنيم.
دموكراسي كفر است!
… الديمقراطيه کفر، لأن معناها الشعب يحکم نفسه بنفسه ، معناها لا کتاب ولا سنه وإسلام وإباحه الزنا واللواط …(8)
دموکراسي کفر است ؛ زيرا دموکراسي به معناي حکومت مردم بر مردم است ، نه حکومت خدا بر مردم و نه حکومت قرآن بر مردم و نه حکومت سنت بر مردم و نه حکومت اسلام بر مردم ؛ بلکه به معناي مباح شدن زنا و لواط و … است .
وي در جاي ديگر در پاسخ به سؤالي چنين مي نويسد:
السؤال ۹ : ما رأيک في الديمقراطيه في اليمن ؟
الجواب : الديمقراطيه کفر، لأن الله عزوجل يقول في کتابه الکريم : «إن الحکم إلا لله» ، ويقول : «و من لم يحکم بما أنزل الله فأولئک هم الکافرون» ، ويقول : «أفحکم الجاهليه يبغون ومن أحسن من الله حکما لقوم يوقنون».(9)
نظر شما در باره دموکراسي در يمن چيست؟
پاسخ: دموکراسي کفر است ؛ براي اين که خداوند در قرآن مي فرمايد : حکم فقط از آن خداست. و خداوند مي فرمايد : کسي که به آن چه ما نازل کرديم حکم نکند ، از کافران است. و در آيه اي ديگر مي فرمايد: آيا آنها حكم جاهليت را (از تو) مىخواهند؟! و چه كسى بهتر از خدا، براى قومى كه اهل يقين هستند، حكم مىكند؟!.
وي در جاي ديگر مي نويسد:
ولسنا في حاجه الديمقراطيه ، بل دين الاسلام سوي بين المسلمين ... لسنا محتاجين إلي الديمقراطيه ، فإن معناها حکم الشعب نفسه بنفسه ، أي لا کتاب ولا سنه.(10)
ما به دموکراسي احتياجي نداريم ؛ بلکه دين اسلام بين مسلمان مساوات و برادري برقرار نموده است .... بنابراين ما احتياجي به دموكراسي نداريم زيرا معناي دموکراسي حكم مردم براي خودشان است يعني نه قرآن و نه سنت [هيچكدام نبايد حكم كنند].
ايمان به دموكراسي كفر است
الوادعي تنها به اين مساله اكتفا نمي كند بلكه معتقد است اگر کسی به دموکراسی ایمان داشته باشد و آن را حق بداند کافر است:
الذي أنصح به إخواني في الله أهل عدن، وهو أن نعامل المخالفين معاملة المسلمين لأنهم متأولون حتى وإن كانوا يقولون: نحن ديمقراطيون، إذا كان يعتقد أن الديمقراطية حق ويؤمن بها فهو كافر، لكن إذا كان متأولا لأجل مطامع الدنيا فهو ضال.(11)
نصيحت من به برادران اهل «عدن» اين است كه بايد با مخالفان همانند مسلمان ها تعامل كنيم زيرا آنها گرچه خود را پيرو دموكراسي معرفي مي كنند ولي براي خود دلايلي دارند. اما زماني كه فردي معتقد باشد دموكراسي حق است و به آن ايمان داشته باشد، وي كافر است، لكن اگر به خاطر بهره هاي دنيا دلايل و توجيهاتي براي پذيرش دموكراسي داشته باشد، اين شخص گمراه است.
همان گونه كه ملاحظه شد الوادعي نيز همانند ديگر علماي وهابي سعودي كه ذكر شد، دموكراسي را كفر و شرك مي پندارد.
ره یافت ها:
بنا بر آنچه گذشت، علماي وهابي مذكور نه تنها اعتقادي به دموكراسي نداشتند بلكه با عناويني همچون: مخالفت با اسلام، محدود نمودن اختيار و قدرت خداوند، مهر ابطال بر قرآن و سنت، موجب خروج از اسلام، شرك و كفر، از آن ياد كردند.
پی نوشت:
1. خليل هراس، الحركة الوهابية رد علي مقال للدكتور محمد البهي في نقد الوهابية، ص 13، ناشر: دار الكاتب العربي.
2. http://mufti.af.org.sa/node/2832
3. جمعي از وهابيان تحت اشراف دكتر مانع بن حماد الجهني، موسوعة الميسرة في الأديان والمذاهب و الاحزاب المعاصرة، ج2، ص 1056، ناشر : دار الندوة العالمية للشباب الاسلامي- فهرسة مكتبة الملك فهد الوطنية أثناء النشر، رياض، 1418 ه.ق.
4. https://islamqa.info/ar/107166
5. كتبه / صالح بن فوزان الفوزان عضو هيئة كبار العلماء،10/11/1425 هـ.ق، المرجع / من تقديمه لرسالة ( إتحاف الأمة بشرح براءة الذمة ) للأخ / رضوان الشهابي ص 5 ، چاپ دار الإمام أحمد.
http://www.ahlalhdeeth.com/vb/showthread.php?p=1963941
6. ابي عبدالله سليم بن عبدالله الخوخي، كتاب إعلام الأجيال بكلام الامام الوادعي في الفرق و الكتب و الرجال، ص 26، چاپ اول، ناشر: دار الآثار للنشر والتوزيع، صنعاء يمن، 1429 هـ.ق.
7. ابي عبدالله سليم بن عبدالله الخوخي، إعلام الأجيال بكلام الامام الوادعي في الفرق و الكتب و الرجال، ص 26، چاپ اول، ناشر: دار الآثار للنشر والتوزيع، صنعاء يمن، 1429 هـ.ق.
8. ابي عبد الرحمن مقبل بن هادي الوادعي، تحفه المجيب علي أسئله الحاضر و الغريب، ص 303، چاپ دوم، سال 1423 هـ.ق، ناشر: دار الآثار صنعاء.
9. ابي عبد الرحمن مقبل بن هادي الوادعي، تحفه المجيب علي أسئله الحاضر و الغريب، ص 222، چاپ دوم، سال 1423 هـ.ق، ناشر: دار الآثار صنعاء.
10. ابي عبد الرحمن مقبل بن هادي الوادعي، تحفه المجيب علي أسئله الحاضر و الغريب، ص 222، چاپ دوم، سال 1423 هـ.ق، ناشر: دار الآثار صنعاء.
11. ابي عبد الرحمن مقبل بن هادي الوادعي، تحفه المجيب علي أسئله الحاضر و الغريب، ص 353، چاپ دوم، سال 1423 هـ.ق، ناشر: دار الآثار صنعاء.
تهیه وتدوین: سید مصطفی موسوی